تاج تک ستاره عشق

·▪•● تاج نام جاودان و پرافتخار باشگاه استقلال ●•▪·

تاج تک ستاره عشق

·▪•● تاج نام جاودان و پرافتخار باشگاه استقلال ●•▪·

ناصر خان حجازی

از تهدید تا چاقو خوردن

 

سعید اکبرى


ناصر حجازى سال ،۱۳۴۶ تنها ۱۸ سال سن داشت اما
نمى دانست در مدتى کوتاه بهترین روزهاى عمرش رقم مى خورد. او وقتى در ترکیه با پیشنهاد تاج روبرو شد، لحظه شمارى مى کرد تا به ایران برگردد و این خبر را به گوش خانواده و دوستانش برساند. لحظه ها به زودى سپرى شد و روز موعد بسر رسید. حجازى به تهران بازگشت و با اعتماد به نفس کامل به باشگاه تاج رفت و قرارداد بست. همان روز با ۱۰ هزارتومان پیش پرداختى که از استقلال گرفت راهى خانه شد، در مسیر خانه وضعیتى وصف ناپذیر داشت. حالا او با پسرکى که آروزهاى کوچکترى داشت فاصله گرفته بود. وقتى جلوى در خانه رسید، هنوز باورش نمى شد اما در را باز کرد و چند متر آن طرفتر مقابل پدر ایستاد اما واکنش پدر این بود: «پسر دزدى نکرده باشى!؟! مگر در فوتبال هم به آدم پول مى دهند؟» ناصر جوان گفت، مى توانى زنگ بزنى باشگاه و پدر همین کار را کرد او بعد از دقایقى صحبت با تیمسار خسروانى، با تعجب گفت: «من هنوز هم باورم نمى شود.» اما پدر باید باور مى کرد.
حجازى با پولى که از تاج گرفت، خیلى زود یک
پیکان آلبالویى خرید تا فرصت راه رفتن را هم از خودش بگیرد. ناصر جوان در اولین حضورش با تاج قهرمان لیگ شد تا فصل بعد هم پیراهن این تیم را در لیگ قهرمانان آسیا برتن کند. این بازیها در تهران برگزار شد، حجازى در سنین جوانى خیلى زود مى توانست اولین افتخار باشگاهى اش را جشن بگیرد. پله هاى موفقیت یکى یکى در مقابل حجازى ردیف مى شد. بازیهاى لیگ قهرمانان آسیا شروع شد و حجازى تا پیش از دیدار فینال مرد اول چارچوب استقلال بود. اما مصدومیت زانو باعث شد تا او بازى فینال را از کف رفته ببیند. اما با حرف هاى تیمسار خسروانى و به زور آمپول در چارچوب ایستاد تا در فینال با شکست حریف اسراییلى، اولین قهرمانى آسیایى اش را با تاج دشت کند. خبر قهرمانى ناصر و تاج در اصفهان هنوز به گوش پدر و مادرش نرسیده بود. کسى به آنها خبر نداده بود. مادرش یک خاطره جالب از آن روزها تعریف مى کند: «وقتى به خانه برگشتم دیدم کوچه چراغانى است. تا خانه دویدم و گفتم چه شده؟ گفتند عروسى ناصر است. من عصبانى شدم. گفتم بیخود. ناصر بدون اجازه من ازدواج نمى کند. آنها که دیدند من حسابى ناراحت هستم گفتند ناراحت نباش شوخى کردیم. ناصر با تاج قهرمان آسیا شده. باورم نمى شد. کیف مى  کردم، همینطور که زندگى ما پیش مى رفت پسرم معروفتر مى شد
حالا پسر کوچکى که تا پیش از آن طرفدار عزیز اصلى (گلر ملى پوش) بود،
خود را بالاتر از او مى دید چون قهرمانى در آسیا باعث شد دیگر ناصر به مهره یى تغییرناپذیر در تیم ملى تبدیل شود.
دیگر وضعیت به حالت متعادل بازگشته بود،
البته براى مردى که یک شبه ره صد ساله رفت. ناصر على رغم اینکه گرفتار فوتبال شده بود، هرگز تحصیل را کنار نگذاشت. او در اردوهاى تاج و تیم ملى درس مى خواند تا از نظر تحصیلات با دیگر بازیکنان برابرى کند. اما سفر به شوروى سابق همراه با تیم ملى باعث شد تا او قید امتحانات ششم متوسطه را بزند. اما این عقب ماندگى نتوانست جلوى رفتن ناصر به دانشگاه بگیرد. اما سال بعد توانست به هدفش برسد و تحصیلات خود را در دانشگاه ادامه بدهد. او در دانشگاه با همسرش آشنا شد و بعد از مدتى؛ «بادا بادا مبارک بادا ...!» مادر ناصر مى گوید: «وقتى ناصر مشهور شد تصمیم گرفتیم درباره ازدواج او صحبت کنیم. وقتى این مسأله را با خودش درمیان گذاشتیم گفت فقط اجازه بدهید با دختر خانمى که در دانشکده ما درس مى خواند و به او علاقه دارم ازدواج کنم
مادر ناصر آن روزها خیلى نگران پسرش بود. او مى گفت خدا کند خاطره تلخى که
در ورزشگاه امجدیه براى ناصر اتفاق افتاد دیگر در زندگى اش تکرار نشود: «قبل از ازدواج ناصر، اتفاق بدى براى او و ما افتاد. بعد از پایان یکى از بازیها وقتى ناصر داشت از وسط جمعیت رد مى شد یک نامرد با چاقو ضربه یى به پشت ناصر زد ولى کیوان نیک نفس دوست دروازه بان ناصر با ماشین او را به بیمارستان رساند تا زنده بماند روز تلخى بود
حجازى در ۲۲ سالگى با دخترى که دوست داشت ازدواج کرد. در این
سال ها اتفاق جدیدى در تیم ملى رخ داد. رایکوف سرمربى ایران که از حامیان اصلى حجازى بود، برکنار شد و اوفارل سرمربى سابق منچستر یونایتد روى کار آمد. اما این تغییرات هم هیچ وقت نتوانست وضعیت «شماره یک» را به خطر بیاندازد. اولین تورنمنت اوفارل با تیم ملى سررسید. ملى پوشان در «جام ایران» شرکت کردند تا عیار سرمربى جدید مشخص شود. شوک برکنارى رایکوف، چهره کرد و ایران تا فینال پیش رفت تا به تیم قدرتمندى مثل چکسلواکى برسد. حجازى تا عمر دارد این بازى و خاطرات آن روز را از یاد نمى برد. صبح بازى وقتى حجازى در خواب شیرینى بود، منصور رشیدى رقیب او به سرعت بالاى تختش آمد و گفت: «ناصر بلند شو، خانمت را براى وضع حمل به بیمارستان برده اند.» و وقتى ناصر خودش را رساند. آتیلا به دنیا آمده بود. حجازى مى گوید واقعاً روز خوبى بود. از اول نام پسرم را انتخاب کرده بودم؛ آتیلا. این نام یک سردار شجاع و گردن کلفت در فیلم هاى قدیمى بود. یادم مى آید وقتى به اردوى تیم رسیدم خسته بودم. باید روى نیمکت مى نشستم. ولى اوفارل گفت تو باید فیکس بازى کنى. وقتى وارد زمین شدم از بلندگوهاى ورزشگاه پدر شدنم را تبریک مى گفتند. یادش بخیر مقابل چکسلواکى خوب بازى کردم و سرانجام در ضربات پنالتى آنها را بردیم.» چندى نگذشت که بازیهاى مقدماتى المپیک مونیخ آغاز شد. ایران براى صعود باید تیمى به نام کره شمالى را شکست مى داد که به «توفان زرد» معروف بود. در آن سال ها کره تازه از جام جهانى ۶۶ بازگشته بود روى کاغذ ایران حریفش نمى شد. اما اتفاقى که باید مى افتاد، افتاد. ایران با درخشش مردى به نام «ناصر حجازى» و مدافعانى که بهترین بازى عمرشان را انجام دادند، در پیونگ یانگ با کره شمالى مساوى کرد. حسین کلانى مهاجم ملى پوش ایران در آن سال ها مى گوید: «ناصر دیگر در تاریخ تکرار نمى شود. او اگر در پیونگ یانگ نبود شاید ما به المپیک مونیخ نمى رفتیم. او معجزه کرد. حرکاتش هیچ وقت از یادم نمى رود.» و در جایى دیگر مى گوید: «ناصر على رغم سن کمى که داشت، مؤدب و با شخصیت بود. او نه براى من که براى همه ملى پوشان قابل ستایش بود
بله، حجازى یکى از بهترین بازیهاى عمرش را انجام داد. همه منتظر درخشش او
در بازى برگشت بودند اما هرگز ملى پوشان صحنه یى را که در فرودگاه تهران رخ داد، فراموش نمى کنند. جایى که ناصر جوان به خاطر درگیرى لفظى با سرپرست تیم بازى برگشت را از دست داد یا خود بازى نکرد. ماجرا از این قرار بود که حجازى در هواپیما به خاطر گرما کراواتش را شل کرد، هنگامى که قصد داشت از هواپیما پیاده شود تیمسار وثیق (سرپرست وقت تیم ملى) با حالتى توهین آمیز رو به ناصر گفت: «مردک گره کراواتت را درست کن، مگر نمى بینى به ایران آمده ایم. ناصر هم پاسخ داد: «مردک خودت هستى به جاى اینکه از من قدردانى کنى اینطور حرف مى زنى »
وقتى وثیق این جواب را شنید
از کوره در رفت: «مى دهم ساواک پدرت را در بیاورد...» ناصر اما ساکت ننشست: «فکر کردى کى هستى؟ برو هر غلطى که مى خواهى بکن این اتفاق باعث شد تا او با کمى تمارض در بازى برگشت حاضر نشود، البته ملى پوشان این بازى را هم مساوى کردند تا همه چیز به دیدار سوم بکشد. با عذرخواهى وثیق، حجازى در دیدار آخر حاضر شد. او مرد خوش قدمى بود چرا که ایران توانست با گل هاى صفر ایرانپاک و کلانى کره را شکست دهد و به المپیک مونیخ برسد ...

تاج اسپور ترکیه => استقلال اسپور ترکیه

مدیران دو باشگاه استقلال تهران و استقلال اسپور استانبول طى مراسمى که صبح دیروزدر هتل اوین تهران برگزار شد تفاهم نامه همکارى امضا کردند.

در این مراسم که
دکتر قریب مدیرعامل باشگاه استقلال حضور داشت دو طرف بر تقویت همکارى هاى فى مابین تاکید کردند.

در ابتداى این جلسه حمیدرضا نیک منش از اعضاى باشگاه استقلال
در خصوص فعالیت هاى اقتصادى باشگاه در سال گذشته توضیحاتى را ارائه کرد و اظهار داشت : طى توافق نامه اى که بین مسئولان دو باشگاه و على کفاشیان معاون ورزشى سازمان تربیت بدنى صورت گرفته باشگاه تاج اسپور استانبول به استقلال استانبول تغییر نام داد تا از این پس شاهد همکارى هاى بیشترى بین دو باشگاه باشیم. در ادامه این مراسم دکتر قریب با قدردانى از هیأت ورزشى اقتصادى باشگاه استقلال اسپور استانبول ورزش را داراى دو مولفه فنى و اقتصادى دانست که براى رسیدن به نتایج لازم در بخش اقتصادى نیاز به زمان و حوصله است. ضمن اینکه در پایان رقابت هاى لیگ امسال در خصوص عملکرد اقتصادى و فنى باشگاه توضیحات لازم در اختیار افکار عمومى قرار خواهد گرفت.

قریب در خصوص همکارى هاى دو باشگاه استقلال تهران و استقلال اسپور استانبول
خاطرنشان کرد: در سفرى که به همراه تعدادى از معاونان باشگاه به منظور توسعه همکارى هاى اقتصادى به ترکیه داشتیم مقدمات تغییر نام باشگاه تاج اسپور استانبول به استقلال انجام گرفت تا این حرکت سرفصلى باشد براى همکارى هاى دو جانبه دو باشگاه در عرصه هاى مختلف ورزشى.

مدیرعامل باشگاه استقلال تصریح کرد: در ملاقاتى که
روز گذشته با کفاشیان معاون ورزشى سازمان تربیت بدنى و نیز دکتر دادکان ریاست فدراسیون فوتبال داشتیم آنها نیز از تغییرنام این باشگاه و توسعه همکارى هاى دو طرف استقبال کردند و من امیدوارم این حرکت توانمندى مولفه ورزش در همبستگى بین جوامع مختلف را در پى داشته باشد. کشور ترکیه با توجه به رشدى که در عرصه ورزش جهان داشته قابلیت فراوانى را براى استفاده از امکانات و تجارب دارا است که ما مى توانیم از این مسئله نهایت بهره بردارى را بنماییم. ضمن اینکه باشگاه استقلال اسپور با وسعتى حدود ۳۵ هزار مترمربع داراى امکانات فراوانى است که مى تواند محل مناسبى براى برگزارى اردوهاى ما باشد.

در ادامه این جلسه محمود نایبى مدیرعامل باشگاه
استقلال اسپور استانبول با بیان تاریخچه این باشگاه و قدمت ۶۰ ساله آن اظهار داشت :باشگاه تاج اسپور سابق از زمان کوچ ایرانیان به ترکیه تاسیس شده و با حمایت این عزیزان به حیات خود ادامه داده است. در این مدت نیز در رشته هاى فوتبال، والیبال، بسکتبال، کشتى، دوچرخه سوارى به فعالیت پرداخته ایم و موفقیت هایى نیز در این عرصه نصیب باشگاه شده است.

وى ادامه داد: در سفرى که دکتر قریب به ترکیه داشتند
در مذاکرات اولیه به نتایج خوبى رسیدیم و با تغییرنام باشگاه تاج اسپور به استقلال اسپور از امروز این دو باشگاه مانند برادر و به مثابه یک روح در دو کالبد در زمینه مسایل ورزشى، فرهنگى و اجتماعى فعالیت خواهند کرد. محتواى قرارداد ما در زمینه مسایل اقتصادى و ورزشى است و من امیدوارم بتوانیم در این زمینه گام هاى اساسى برداریم.

نایبى در مورد دلایل تغییر نام این باشگاه پس از ۶۰ سال فعالیت
اظهار داشت: زمان به سرعت پیش مى رود و موسسات مختلف بنا به دلایل مختلف تغییراتى را در نام و نشان و رنگ هاى خود ایجاد مى کنند. ما هم به اقتضاى زمان به پیش مى رویم. این تغییر نام و لوگو هم از همین مسئله نشات مى گیرد و ما طبق قوانین دولت ترکیه در تغییر نام خود آزاد هستیم. در حال حاضر هم تمام تلاش ما همکارى با باشگاه استقلال در تمام زمینه ها اعم از تبادل مربى، بازیکن و تیم هاى ورزشى است که این حرکت با قدرت انجام خواهد شد. تیم فوتبال ما در رقابت هاى منطقه اى استانبول فعالیت دارد اما در رشته هاى دیگر موفقیت هاى بین المللى نیز داشته ایم.

وى در
مورد ارتباط این باشگاه با خسروانى (رئیس باشگاه تاج در رژیم گذشته) تصریح کرد : این باشگاه با اشخاصى که دولت ایران با آنها ارتباطى ندارد و از مهره هاى سوخته به شمار مى روند هیچ گونه ارتباطى ندارد و نخواهد داشت. نایبى همچنین در مورد تلاش هاى این باشگاه براى حضور تیم هاى فوتبال بزرگ ترکیه و نیز تیم ملى این کشور در ایران اظهار داشت: در این زمینه تمام تلاش خود را انجام خواهیم داد و منتظر فرصتى هستیم تا برنامه و تقویم این تیم ها و نیز تیم ملى ترکیه براى برگزارى این دیدارها خالى شود تا در اولین فرصت زمینه برگزارى آن دیدارها را فراهم آوریم

سلام

::یه لنگی از خودش گوه در بکرده ::

لنگی : جمع کن تیم ... به جای مطالب اموزندته خاک بر سرنت با این سلیقت خوبه نیکبخت از ابومسلم ا.مد تو تاج وگرنه خودتون جر میدادی

- مرتیکه لنگی هنوز بلد نیست ۴ تا کلمه درست بنویسه اومده از مطالب آموزنده حرف میزنه
 
ما مطالب آموزندم داریم ولی برآ  آدمش
اینم آدرس وبلاگ تاج که ماله خودمه و مطالب آموزشی  توشه
(قابل توجه اونایی که مطلب آموزنده میخواستن)

- خدایا در این ماه مبارک به این لنگیها کمکی کن تا بلکه کمتر خودشو جر بدن
آخه نیکبخت نرفته تو تیم اینها (لنگیها)
 و حالا از نبود نیکبخت در تیمشون دارن خوشون رو جر میدن
 حالا هم فکر کردن ما هم مثل اوناییم            (کافر همه را به کیش خود پندارد)
 


حمید بابازاده، مربى دروازه بانان استقلال درباره دعوت نشدن دروازه بانان این تیم به اردوى تیم ملى مى گوید: «طالب لو و مهدى رحمتى هر دو استحقاق دعوت شدن به تیم ملى را داشتند و به هرحال نظر نهایى را خود برانکو مى دهد. به نظر من وحید طالب لو و مهدى رحمتى برترین و آماده ترین دروازه بان هاى ایران هستند ولى ما دلیل دعوت نشدن آنها به تیم ملى را نمى دانیم ولى مسأله اصلى توهین برانکو به شعور فوتبالیست ها و مردم فوتبالدوست ایران است
بابازاده مى گوید: «هر سه دروازه بان دعوت شده به تیم ملى در لیگ امسال کمتر از رحمتى بازى کرده اند و مشکل اصلى آنها حضورشان در استقلال است. نمى دانیم مشکل برانکو با استقلالى ها چیست ولى در کل حق انتخاب با سرمربى تیم ملى است هرچند که با این انتخاب ها به شعور مردم ایران توهین مى کند. برانکو دلیل دعوت نکردن از استقلالى ها در تیم ملى را مدت زمان کوتاه اردو و تغییر ندادن ترکیب تیم مى داند ولى برانکو در اردوهاى دراز مدت هم عملکردش این چنین بوده
بابازاده درباره حضور میرزاپور در تیم ملى مى گوید: «میرزاپور به دلیل مصدومیت نیمى از فصل گذشته را بازى نکرد و در این دوره هم سه هفته اول را از دست داد و در ۲ بازى اخیر به میدان رفته ولى به تیم ملى دعوت شد. همچنین امیرآبادى با زندى و نویدکیا هیچ فرقى ندارد زیرا هر سه آنها در تیم باشگاهى خود ذخیره هستند ولى آنها به تیم ملى دعوت مى شوند، در صورتى که امیر آبادى دعوت نمى شود

زندگینامه علیرضا واحدی نیکبخت

ستاره کیست؟

به عبارت دیگر به چه کسی ستاره می گویند؟ یا چه خصوصیات و ویژگیهایی باید در یک نفر جمع باشد تا آن شخص به این مقام برسد؟

در قرن گذشته ستاره ها مهمترین ارکان علم اکونومی یا اقتصاد بودند . ستاره کسی است که در یک جمله، از اقبال عمومی برخوردار باشد. ستاره همیشه و همه جا زیر ذره بین و نگاه است و کلیه رفتارها و گفتارهای او در رسانه های مختلط به تفصیل، برگردان و بررسی می شود.

ستاره در وهله اول، یک متخصص است. تخصص او در فن یا حرفه ای است که مورد شناخت و توجه طبقات عامه و خاصه مردم است. در مرحله بعدی، ستاره از خصوصیات ظاهری خاصی نیز سود می برد که او را از سایرین متمایز می کند. وجود ستاره ها برای دنیای تبلیغات امروز لازم است. هر بر که سعی شده با نظام ستاره سازی و ستاره سالاری مبارزه شود، نتیجه ای جز شکست به بار نیامده، چون ستاره دوستی در حقیقت در ذات و فترت آدم هاست. وجود ستاره بار اقتصادی فراوانی دارد. ستاره با برد وسیعی که در زندگی روزمره دارد، می تواند نماد یا سمبل فضایل اخلاقی و مصرفی باشد.

در دنیای امروز ستاره های فوتبال و سینما حرف اول را می زنند. در کشور ما هم، چنین است و این چند ساله ستاره اول ایران، علیرضا نیکبخت واحدی بوده است.

تولد یک ستاره

ستاره دو بار متولد شده و دو بار هم می میرد!


تولد اول؛ گام نهادن به هستی است. علیرضا ساعت 5 صبح روز جمعه 9 تیر 1359 در بیمارستان امام رضا(ع) مشهد به دنیا آمد. پدرش خیاط بود و تولیدی پوشاک داشت و مادر، خانه دار و البته هنر آرایشگری، او فرزند اول خانواده بود و بعد از او، یک برادر و 3 خواهر دیگر هم به این جمع اضافه شدند. محل سکونت خانواده اش در هنگام تولد، خیابان کوه سنگی مشهد بود و دوره رشد و پرورش را در محله ابوطالب مشهد گذراند.

به دبستان رافت کوه سنگی می رفت، دوره راهنمایی را در مدرسه اسرار خیابان سازمان آب گذراند و در دبیرستان شریعتی مشهد و در رشته فنی و حرفه ای دیپلم گرفت. علیرضا در تمام این سالها ساکن شهر مقدس مشهد بود.

او خانواده و فامیلی پرجمعیت داشت. یک برادر،3 خواهر،3 عمو،4 عمه،4 خاله و3 دایی فامیل بزرگی بود و پر از رفت و آمد. او هم مثل همه ایرانی ها و شهرستانی ها با دلبستگی های عاطفی شدید به اعضای خانواده و فامیل، به خصوص به کوچکترین دایی اش صمد که فقط 5 سال با او اختلاف سنی داشت، بزرگ شد.

در دوران کودکی آرزو داشت دکتر شود. از دوره نوجوانی ورزش را با والیبال شناخت و از ابتدای جوانی بود که گمشده و آینده اش را در فوتبال حرفه ای پیدا کرد.



آغاز یک راه طولانی

بازی های خوب و فیزیک مناسب، موجب درخشش او در مسابقات آموزشگاهی شد. سر از تیم باشگاهی راوند درآورد و بعد از 2 ماه تمرین، در اولین مسابقه باشگاهی در سطح جوانان مقابل ابومسلم، معتبرترین تیم فوتبال خراسان، به میدان رفت. پیروزی 3-1 آن مسابقه برای علیرضا شیرینی دیگری سوای اولین موفقیت در مهمترین گام داشت، او هر 3 گل این بازی را برای تیمش زد اما از آن هم مهمتر، دیده شدن و دعوت به پوشیدن پیراهن راه راه مشکی و قرمز ابومسلم بود. در ابومسلم هم همین حکایت تکرار شد، در همان اولین مسابقه در لیگ سال 1377، آنقدر درخشید که به تیم ملی جوانان دعوت شد. بعد از اتمام مسابقات جوانان، به تیم ملی امید دعوت شد و حضور همزمان در تیم امید و ابومسلم در لیگ، راه او را برای پیشرفت باز کرد. یک بازی درخشان در ورزشگاه آزادی تهران مقابل استقلال تهران، تیرخلاصی بود بر ترقی علیرضا. امیرقلعه نوعی که مربی تیم امید در کنار حمید درخشان بود، او را به استقلال دعوت کرده بود اما دست دقایقی بعد از سوت پایان آن مسابقه بود که خبر رسید، علیرضای 18 ساله به تیم ملی بزرگسالان دعوت شده است.

تولد دوم، طلوع یک ستاره

منصور پورحیدری او را به بازیهای آسیایی بانکون نبرد اما در بازگشت به استقلال، پذیرایی از این تازه وارد مشهدی را به عهده گرفت. علیرضا در سال 1378 قراردادی 5 ساله با استقلال بست، همان قراردادی که چون اردیبهشت 83 به اتمام می رسد، این روزها این همه جنجال برپا کرده است. 3 ماه تمرین با یکی از دو بزرگ فوتبال ایران با حول وولای ستاره شدن یا محو شدن گذشت. در تمام این مدت( بهار و تابستان 78) علیرضا هر شب بعد از تمرین در خوابگاهی واقع در خیابان لارستان تهران که باشگاه برای شهرستانی ها در نظر گرفته بود، خوابهای طلایی می دید. سرنوشت برای او راه موفقیت در نظر گرفته بود و این چنین علیرضا از همان نخستین بازی و نخستین فصل حضورش در استقلال، مهره ثابت تیم شد. درست مثل راوند و ابومسلم.



میروسلاوبلاژویچ

پیرمرد کروات در سال 1379 با یک نظر، علیرضا را به خاطر سپرد. او تیم ملی را برای حضور در معتبرترین میدان ورزش جهان آماده می کرد.علیرضا در تمام روزهای سخت اردو، سرحال و شاداب بود و در برابر تیم ملی اسلواکی با گل بی نظیری که زد، جای خود را در ترکیب فرشتگان چیرو با شماره 11 تثبیت کرد.ایران به جام جهانی نرسید اما دیگر ستاره متولد شده بود. علیرضا بعد از حذف تیم ملی زیرخاکستر این شکست محو نشد، او در بازگشت به دنیای فوتبال و مسابقات، در واپسین ثانیه های مسابقه استقلال الاتحاد عربستان در جام باشگاههای آسیا جفت پا به هوا برخواست و در ارتفاع 210 سانتیمتری( یک وجب بالاتر از دیرک افقی دروازه) با سر، شوتی محکم به توپ زد که تور دروازه و ورزشگاه لبریز از مردم و تیم الاتحاد را به یکباره فرو ریخت.

ستاره خاص

نیکبخت با همه بازیکنان فرق داشت. استیل منحصر بفرد با حرکات خاص او از وی چهره ای به یادماندنی ساخته بود. او که همه ویژگیهای یک ستاره را از بعد فنی داشت، با ساده ترین و سالم ترین روش ها به مقام ستاره ای رسید. مثلاً او برای شادی بعد از گل کارهای خاص می کرد. هنوز تصویر آن شماره گرفتن او با استوک های کفش فوتبالی اش در ذهن هاست. یا دوئل انگشتی اش با احمد مومن زاده! نیکبخت در خارج از زمین هم رفتارهای یک ستاره را پیش گرفت. لباس های خاص که همگی در یک صفت، آمدن به او، مشترک بودند. وقتی در کنار عینک های مدرن، موهای آراسته، اتومبیل های مد روز، عطرهای خاص و زینت آلات مردانه عجیب قرار گرفت از علی نیکی ستاره ساخت.



ستاره روی جلد

علی نیکی از تابستان 80 به جلد نشریات چسبید! عکس ها و ژست های مختلف، تیترهای گاه عجیب، روابط او با مهره های مشهور سینما و تلویزیون، چهره فتوژنیک و رفتار ستاره وار او، همگی مطلوب نشریات بود. او هر روز حداقل روی جلد 30% از نشریات خودنمایی می کرد و خیلی زود همه رقبا را از عرصه خارج کرده و خود یکه تاز عرصه ستاره ها شد.

آنچه به دوام ستاره بودن علیرضا کمک کرد، رفتار کنترل شده و فارغ از هر گونه غروری بود که پای علیرضا را به کارهای خیریه باز می کرد. هرگز گرد مجالس و شب نشینی های آنچنانی نچرخید و هیچ وقت اجازه نداد شایعات خانمانسوز پیرامونش به وجود بیاید. علیرضا خیلی مواظب اطرافیانش بود و تا کسی را کاملاً نمی شناخت، خارج از دایره ادب و معاشرت معمولی با او گرم نمی گرفت. به این ترتیب او جمع دوستانش را در حقیقت به شکل هوشمندانه ای گلچین کرد و هرگز نه خود کاری کرد که ناپسند عرف باشد و نه اجازه داد اطرافیان با چنین اشتباهاتی به شهرت او لطمه بزنند.

در کنار همه اینها، علیرضا از نظر فنی و حرفه ای هم هیچ گاه اجازه نداد کسی از کنارش سبق گرفته و او را جای بگذارد.

ستاره متعادل

نیکبخت در همه اجزای زندگی، ستاره ای متعادل است. او به همان اندازه که به لباس اسپرت اهمیت می دهد، اهل رسمی پوشیدن هم هست. موهایش را بلند می کند و گاه تا 200 گرم ژل می زند اما یک باره هم در همین ناباوری موها را بدون هیچ مقاومتی کوتاه می کند و عین محصل ها، شانه کرده می گردد! او تمیزی را دوست دارد، عاشق لباس های نو است اما به همان اندازه که خرج مد روز می کند، از بخشیدن به دیگران هم غافل نیست. همین مسئله باعث شده هرگز کسی به شیک پوشی و خوش پوشی او خرده نگیرد.

اهل میهمانی رفتن نیست. البته حساب جمع های دوستانه و فامیلی جداست اما در این نوع میهمانی ها، او برای حاضران فقط" علیرضا" است نه نیکبخت ستاره. هرگز جایی نمی رود که از او به خاطر نیکبخت بودن، دعوت کرده باشند. در عوض، بدون دعوت و سرزده مرتب در پرورشگاه ها، آسایشگاه های سالمندان، خیابان ها، پارک ها، فروشگاه ها و مجالس خیریه مخصوص جمع آوری کمک و اعانه برای مستمندان حضور یافته و طوری رفتار می کند که همه معمولی بودن او را باورکنند این هم یکی از دلایل ماندگاری ستاره بخت اوست که هیچ وقت نیرویی را علیه خود تحریک نمی کند.



در خلوت یک ستاره

اهل مطالعه نیست ولی عاشق سینماست. سیستم صوتی، تصویری اش هر کجا که باشد، کامل است و معمولاً هفته ای 2 یا 3 فیلم می بیند. بیشتر فیلم های خارجی را دوست دارد و با اکثر هنرمندان ایرانی، به خصوص کمدین هایی مثل مصطفی راد، جواد رضویان، مهران غفوریان و مجید صالحی رابطه دوستانه و رفت و آمد دارد.

از بچگی چون در منزل خواهر و برادران کوچک را نگهداری می کرد، عاشق بچه داری بود و هنوز هم عروسک ها و اسباب بازیهای آن روزگار، بخش عمده ای از فضا و دکور منزل او را پر کرده است.

غذای مورد علاقه او قرمه سبزی است و موز، میوه محبوب اوست. روزی 2، 3 فنجان چای می خورد، البته در منزل و خیلی وقت است دور کافی شاپ را به دلیل مشکلات ستاره ای، خط کشیده است.

از قدم زدن خوشش می آید و حالا مجبور است در منزل به این کار بپردازد. موسیقی را دوست دارد ولی نه در مجامع عمومی مثل کنسرت ها! پای سریال های محبوبش می نشیند .

رنگ محبوبش آبی و قهوه ای است، گل رز را دوست دارد و عکس های زیادی را جمع آوری کرده است. محیط زندگی ساکت و آرام را می پسندد چون تا ساعت 12 ظهر می خوابد و شب ها هم دوست ندارد دوروبرش شلوغ و پرسر و صدا باشد. عاشق سرعت است و ماشین های سریع مثل" بی ام و" و" پورشه" و" آئودی" را می پسندد. بر عکس از موتور و هواپیما به شدت می ترسد و حتی المقدور از نقل و انتقال با این دو وسیله خودداری می کند.

مارک محبوب لباس او زارا(Zara) و دیزل(Disel) است. آدامس اربیت(Orbit) می جود و ادکلن اولترا ویلت 212(Ultra Villet 212) می زند. کلاً به طبیعت علاقه زیادی دارد و عاشق درخت های بلند و فضای سرسبز است.

نیکبخت زمان زیادی در هر شبانه روز را صرف فکر کردن به مرگ می کند و گاه و بیگاه سرزده به قبرستان می رود و در میان قبرهای ناشناس می گردد.



معنویت یک ستاره

نیکبخت برخلاف بسیاری از ستاره ها و درست نقطه مقابل شمایل ظاهری و چهره همیشه پر از لبخندش، بسیار با معنویت سروکار دارد. همانطور که در خلوت، اوقات زیادی را صرف تفکر به مرگ و سفر به جهان باقی می کند، در بسیاری از مواقع در محافل جمعی هم مشغول بحث در مورد نیروهای ماوراء الطبیعه می شود. خرافاتی نیست اما مثل همه ایرانی ها به چیزهایی که از کودکی از پدر و مادر شنیده، اعتقاد دارد. در مدرسه همیشه نمرات بینش اسلامی و انشاء اش 20 بود و او هنوز هم علوم طبیعی را به ریاضی ترجیح می دهد.

ماه محرم برای او ماهی عزیز است. در اقوام و خویشاوندانش، مداح و قاری قرآن زیاد یافت می شود و مرتب در دهه اول محرم در تعزیه های فامیلی شرکت می کند. ماه رمضان را هم دوست دارد و همیشه از هر فرصتی استفاده می کند تا خاطرات سفر به مکه و مدینه در ماه رمضان را تعریف کند.

شاید به خاطر همین معنویات قوی زندگی اوست که اصلاً کینه ای نیست. محال است بعد از گذشت 10 دقیقه، بدی کسی به خاطرش بماند. بدترین و سخت ترین خطاها و اشتباهات را به راحتی می بخشد و خودش هم درست همینطور است، بلافاصله بعد از اشتباه یا خطایی، عذرخواهی می کند و آنقدر صمیمانه این کار را انجام می دهد که حتماً پذیرفته می شود. اهل غرور و این حرف ها نیست، با آدم ها خیری راحت روبرو می شود و اهل دستگیری و کمک به خصوص به دوستان است.

امروز

اینک علیرضا در آستانه تکمیل 24 سالگی است. خودش اصرار دارد که سال 83 نقطه عطف زندگی او خواهد بود و در هر دو بعد ورزشی و زندگی باید تصمیمات مهمی بگیرد.

در بعد ورزشی علیرضا فعلاً به صورت قرضی در الوصل بازی می کند. او قراردادش را با استقلال تمدید نکرده و در اردیبهشت ماه، بازیکن آزاد است . علیرضا می خواهد امسال قراردادی ببندد تا زندگی اش برای همیشه تامین شود. در میان تیم های داخلی هواداران فراوانی دارد که تا سقف 500 میلیون هم به او می دهند. او قصد خرید آپارتمانی در ولنجک را دارد و می خواهد به همراه پدر، تولیدی پوشاک در مشهد راه بیاندازد و مغازه ای هم در خیابان ولیعصر تهران خریداری کند.

علیرضا خارج را فقط برای سفر دوست دارد و از زندگی در غربت بیزار است. حتی تصور زندگی در اروپا یا کشورهای حوزه خلیج فارس، آن هم فقط برای یکسال، برای او غیرقابل تحمل است. او بسیار عاطفی است و هر روز حتماً باید با خانواده و یکی، دو دوست صمیمی تماس داشته باشد. شهر محبوب او تهران است و نیویورک و لس آنجلس را فقط برای سفر می پسندد! با این خصوصیات، احتمال تمدید قرارداد او با الوصل بسیار کم است. از طرف دیگر، علیرضا پیش قرارداد 300 میلیون و حقوق ماهیانه یک میلیون تومان را کافی می داند که این پول را در ایران هم به او می دهند پس دلیلی ندارد به خارج برود. در بعد زندگی هم، علیرضا قطعاً امسال قصد ازدواج ندارد.

به رغم همه شایعاتی که پیرامون زندگی خصوصی همه ستاره ها وجود دارد، علیرضا فعلاً کاندیدایی برای زندگی مشترک ندارد. او از همسر آینده اش خصوصیاتی معمولی می خواهد؛ مثل نجابت، دیانت و خانواده داری. شدیداً به قسمت و انتخاب خانواده( مادرش) در مورد همسر آینده معتقد است و محال است بدون نظر موافق خانواده ازدواج کند.

علیرضا حداقل تا 2 سال دیگر مشغول تهیه مقدماتی برای زندگی دائمی مشترک خواهد بود. در دبی هم در برجی 20 طبقه و مدرن، آپارتمان باشگاه الوصل در اختیارش گذاشته شده زندگی می کند.



فردا

علیرضا قطعاً روزی دوباره به مشهد برمی گردد.او می خواهد بعد از پایان فوتبالش و درحالی که دغدغه مالی برای آینده ندارد،

parsfootball.com

به شهر زادگاهش برگردد و دوباره مثل دوران نوجوانی در کوچه و پس کوچه های عشق و خاطره، دنبال توپ بدود، با همان رفقای همیشگی.

آهنگ استقلال

مژده   مژده

تاج قهرمان
آهنگ استقلال

این آهنگ با jet audio اجرا میشود
 (تمامی حقوق این مطلب متعلق به وبلاگ تاج اف سی میباشدو تنها با ذکر نام مجاز میباشد)



استقلال اهواز