تاج تک ستاره عشق

·▪•● تاج نام جاودان و پرافتخار باشگاه استقلال ●•▪·

تاج تک ستاره عشق

·▪•● تاج نام جاودان و پرافتخار باشگاه استقلال ●•▪·

امار لیگ پنجم

بهترین تیم:استقلال تهران

بهترین مربی:امیر قلعه نوعی از استقلال تهران

بهترین بازیکن:مجتبی جباری از استقلال تهران

بهترین دروازه بان:وحید طالب لو از استقلال تهران

اقای گل:غلامرضا عنایتی از استقلال با 21 گل

بهترین زوج خط حمله:سیاوش اکبر پور وغلامرضا عنایتی از استقلال با 32 گل زده

بیشترین امتیاز:استقلال تهران با 59 امتیاز

بیشترین برد:استقلال و پاس تهران با 16 برد

بیشترین باخت:شهید قندی یزد با 19 باخت

بیشترین تساوی:سایپا با 13 تساوی

بیشترین گل زده:پاس با 54 گل زده

بیشترین گل خورده:راه اهن و قندی با 43 گل خورده

بهترین تفاضل:پاس با +25

کمترین گل زده:شموشک با 19 گل زده

کمترین گل خورده:استقلال تهران با 16 گل خورده

کمترین برد:قندی و شموشک با 4 برد

کمترین باخت:استقلال با 3 باخت

کمترین مساوی:ملوان با 6 تساوی

بدترین تفاضل:قندی با -29

پر گل ترین بازی:پاس و فولاد خوزستان

بهترین تیم شهرستانی:ابومسلم مشهد

بهترین داور:مسعود مرادی و محسن ترکی

ضعیف ترین داور:خداداد افشاریان

بیانیه‌ی باشگاه تاج ایران

 

باشگاه استقلال تهران پس از کسب عنوان قهرمانی، از بازیکنان، کادر فنی و هوادارانش تقدیر کرد.

 

«با عرض سلام و تهیت بر همه‌ی مردم عزیز میهن اسلامی‌مان قهرمانی تیم فوتبال استقلال را در پنجمین دوره‌ی رقابت‌های لیگ حرفه‌ای باشگاه‌های کشور را به تمامی هواخواهان این تیم تبریک می‌گوییم. این قهرمانی که در سال پیامبر اعظم صلوات علیه با تلاش تمامی مجموعه‌ی مدیریت، مربیان و بازیکنان حاصل شد, در واقع پایان خوش‌آیند برنامه‌ی سه ساله‌ای بود که در تابستان 82 تنظیم و امروز به بار نشست. همچنین با سپاس و تقدیر از زحمات طاقت فرسای 15 تیم دیگر حاضر در رقابت‌های لیگ برتر که فوتبال جوانمردانه و پاک را در میادین ورزش معنا کردند و با تمام وجود در راه اعتلای معنای حقیقی فوتبال سالم گام برداشتند.

در مسیر کسب این عنوان باید از همراهی سبز هواخواهان تیم مردمی استقلال، همگامی رسانه‌های گروهی که با نقدهای دقیق و کارشناسی خود ما را یاری دادند، زحمات اعضای هیات مدیره و مدیران سابق، ریاست فدراسیون فوتبال که نقش ویژه‌ای در برگزاری منظم و قانونمند مسابقات ایفا کرد و تمامی دوستداران باشگاه مردمی استقلال تقدیر و سپاسگزاری کنیم. بی‌تردید با نگاه مثبت و تفکرات ژرف وزیر رفاه و تامین اجتماعی و همکاران ایشان و اعضای هیات مدیره باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال ایران توانستیم از میانه‌های فصل گام قهرمانی را با قدرت برداشته و هواداران میلیونی‌مان را شاد کنیم. با سپاس و تقدیر دوباره و به امید تجدید قهرمانی این بار در آسیا برای دفاع از فوتبال این مرز و بوم.»

تقدیم به آبی دلان

تقدیم به آبی دلان:… که خروش تان رعدآسا و عشقتان بی ریا و اشک هایتان زیباست… فریاد هایتان درورزشگاه آزادی تداعی کننده غرش رعد بربلندای آسمان و درانبوه ابرهای تیره وسیاه ، و قلب تان مالامال ازعشق استقلال و چشمانتان لبریز از چشمه جویبارهاست…ای هواداران وفادار استقلال :…از امشب و فرداشب و فرداها ، آسمان ایران ، برای تمامی آبی دلان فقط آبی می بارد!….. و نسیم ها چه نجیبانه در گوشه ی باغ خاطرات ، نام و یاد شما وتمامی آبی پوشان فاتح نبرد امروز را ، در قرون و اعصار پاس می دارند….

وتقدیم به سربازان آبی پوش:

شما امروز باکوله باری ازحماسه وعشق ، ازرویش هزاران هزارنیلوفر آبی در سرزمین آبی دلان سخن گفتید وهزاران هزار ستاره بی فروغ را درآسمان لایتناهی حیاتی دوباره بخشیدید … وامشب نیز میلیونها عاشق خسته دل، پس از نماز شکر، ازشوق ، هزاران هزاران چشمه گریسته اند…

 

 

… و تقدیم به امیر:

ای امیر!… تو امروز قافله سالار کاروان آبی پوشی بودی که باسربازانت ، سوار برمرکب حماسه های عشق ، با انفجار غیرت و عشقتان نسبت به استقلال ، درورزشگاه آزادی و در جای جای سرزمین بیکران آبی دلان ، برگ زرین دیگری از تاریخ پرافتخارو سراسر حماسه ی استقلال را رقم زدید و تا کرانه های سرزمین پهناور آبی دلان هجرت کردید….

….. به راستی این قامت بیدارکه بود؟… امیررامی گویم!….. این شهامت یگانه ، این تمامیت عشق …. به راستی چه کسی او را به نام صدازد که این چنین بی هراس باابرهای سهمگین و سیاه و در شب های طوفانی سفر کرد و در کوچه های عشق ره پیمود؟!…..به راستی امیر که بود که رقیبان در مقابلش سر تعظیم فرود آوردند و پروانه های عاشق با ارمغانی از نیلوفران آبی تا بام سحر به پیشبازش آمدند؟!….. به راستی که بود این رهگذر؟!…. و که بود این سردار بیدار؟!…. به راستی که بود این فرمانده آبی دل که دراین روز جمعه ی آبی ، این چنین سوار بر ارابه ی عشق و ایمان گردید و آسمان فوتبال ایران را آبی آبی ساخت؟!…..

ای امیر وای فرزند خلف استقلال!

…. تو سرشار از عشق آبی هستی و بوی شکفتن میدهی … در کویرهای خشک وسوزان دیروز ، گلواژه های عشق تو امروز باماست ، چرا که در سایه ی فرماندهی تو و رزم سربازانت و خروش بی امان آبی دلان ، بلند ترین قصیده قهرمانی استقلال در باغ خاطره ها ترجمه شد…!

ای استقلال و ای معبدآبی دلان:

…گفتم که باخود بنشینم و ازبلندای نامت قصیده ای پردازم با نام محبوب آبی دلان٬ اما٬ دیدم تو چنان باشکوه و جلالی که فقط باید درچکاد اندیشه هابه تماشایت نشست! … تو درختان را آموختی که هیچگاه ریشه هایشان را به گل آلوده نکنند ٬ و دریاهاراگفتی تا در هر تپش٬ آرامش را به فراموشی مسپارند….

…اکنون نام تو یادآور تمام حماسه هایی است که از تک تک خاطراتش نور می چکد و در معراجش ، وسعت سرزمین آبی دلان و سروهای آبی پوش راست قامت را تسلیم سخاوت خود می نماید…..دریای خروشان هواداران ، امواجش را تسلیم تو می نماید و میخواهد نامت را بر بلندای آسمان بنویسد تا ستارگان پرفروغ ازآن درس بیاموزند… امروز آبی دلان با آهنگ دلنشین گام های استوار فرماندهان و سربازان و خروش رعدگونه هوادارانت ازبن بست دلهره و هراس ها گریختند و شادمانه به پروازدرآمدند…

ای استقلال وای محبوب آبی دلان!

تمامی پرندگان تیزپروازمیدانند که رسم پرواز را باید ازتو آموخت و اوج آسمان و عمق دریاها را باید در نگاه تو جستجو کرد٬ که تو٬ شکوه و جلال خود را با ابهت آسمان آبی و اعماق اقیانوس های بی کران پیوند زده ای وعظمت و سخاوت خودرابه ابرهای بارانی و هواداران عاشق بخشیده ای تا در جای جای میهن ما و در مستطیل های سبز٬ طراوت بخش و پرورنده ی افراهای آبی رنگ و تناور باشند.

ای استقلال و ای زیارتگاه پروانه های عاشق!

امروز و درلحظه ای که بازی تمام شد قلب های همه ی عاشقانت آبی ترشد و خروش فریادهایشان ، با اشکهای گرم سربازان وامیرت درهم آمیخت و ازمرزهای عشق و احساس فراتر رفت و ورزشگاه آزادی عشق بازی و طنازی تو را باهواداران عاشق تابی نهایت های خدا پرواز داد…..

…اکنون نام تو تنها یک هویت ورزشی نیست بلکه زیارتگاهی است که میلیونها عاشق و آبی دوست پروانه وار  هر روز بدان سوی روی می آورند و شاعران تو را می سرایند و تو نیزدریارا!…

خودکار آبی

قلعه نوعی سلطان قلبهای ما دوستت داریم

با اینکه امیر قلعه نوعی در طول این سه سال زحمات بیشماری برای استقلال کشید و با تمام تلخی ها و خوشی هایش نفس کشید اما گویا دیگر کاسه ی صبرش لبریز شده باشد قصد رفتن دارد او می خواهد استقلال خانه ی ابی دلانی چون فکری و منصوریان ;هوادارانی که در گرما وسرما به ورزشگاه می امدند فقط و فقط برای اینکه لحظه ای بتوانند  خنده ی مهربان و چهره ای را ببینند  که توانست تیم ابی ما را قهرمان کند ترک گوید اما چه حیف که او به این زودی خواهان رفتن است  امیری که همه او را به نام ژنرالی می شناسند که فقط برای اینکه بتواند دل صدهزار تماشاگر را پس از ۵ سال انتظار در لیگ برتر شاد کند و استقلال را به ان مقامی که جایگاه اصلی اوست برساند با جان و دل مایه گذاشت  اما او می گوید خداحافظ خداحافظ… حالا که ما به وجود او عادت کردیم حالا که ما به او احساس نیاز بیشتری می کنیم  حالا که ما از ته دل او را صدا می کنیم  به ما پشت می کند حالا که استقلال توانسته خودش را از لابه لای حوادث تلخ گذشته پیدا کند حالا که استقلال می تواند دوباره قهرمانی اسیا را در یادها تداعی کند او می خواهد برود  امیر می خواهم چیزی به تو بگویم استقلال بی تو هیچ است بی تو روح سرگشته ای است که کالبدش را تو بوجود می اوری شاید حرف من در نظر تو جز نوشته ای بی محتوی نباشد اما بدان که همین حروف از عشقی سخن می گوید که بی پایان است عشق به ابی و ابی بدون تو معنایی ندارد. شاید این جمله کم بی ربط نباشد که می گوید نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی…

ما ابی دلان فقط به یک چیز افتخار می کنیم و ان چیزی نیست که بتوان  با پول ومقام و امثال ان بدست اورد چیزی است که قلب ابی ما به بیرون تراوش می کند و با خون ابی خود روی سینه های مالامال ازعشق می نویسد استقلال دوست داریم  این جمله ای است که روز جمعه  دل ان صدهزار  هوادار فریاد می زد جمله ای که در دل تمام ابی دلان  بدون حضور امیر جز خط و نگاری گنگ بیشتر نیست پس چه طور دلت می اید که قلب این هواداران را به درد اوری؟
تنها سخنی که می ماند سخن از عشق است عشقی ابی که همه ی ما باید ان را تجربه کنیم تا بتوانیم درکش کنیم .شاید این تنها راهی باشد که  بتوان امیر را نگه داشت کسی که چهره اش هیچگاه از ذهن کوچکمان پاک نخواهد شد شاید می پرسید این امیر کیست که اینقدر در دل ما جا  دارد باید بگویم که در توصیفش ناتوانم کسی که با شهامت و اقتدار استقلال را قهرمان کرد کسی که به هنگام سختی ها با صحبت های توان بخش وشیرینش ما را اسوده خاطر می کرد کسی که توانست به عهدش وفادار بماند کسی که دلش نیامد دل ما را بشکند.اما حالا او را چه شده است که حرف از رفتن می زند ؟
خوب می دانید که هوادار به تیمش وابسته است طاقت ندارد ضعف تیمش را ببیند ولی حالا که امیر از رفتن می گوید حس و حالی به درون ما نفوذ کرده است درست  مثل اینکه بچه ای مادرش را گم کرده باشد.شاید من هیچ وقت نتوانم رو در رو با امیر حرف بزنم اما اینجا می توانم حرف دل یک هوادار را بزنم :

  امیرابی دلانه دوستت داریم پس ما را تنها نگذار.